گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
درس ششم: جنگ بدر … تغییر مسیر تجاري قریش






هدفهاي آموزشی
انتظار میرود با مطالعه این درس:
- علت وقوع جنگ بدر را بدانیم.
- به چگونگی وقایع جنگ بدر پی ببریم.
- با موضوع و چگونگی ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت زهرا آشنا بشویم.
را توضیح دهیم. « سویق » و « بنی قینقاع » - بتوانیم جنگهاي
در این درس به جنگ بدر، تاریخ و علت وقوع، موقعیت جغرافیایی آن، شکست مشرکان، حضور فرشتگان در بدر، نقش علی (ع)
در پیروزي بدر، دیدگاه قرآن در خصوص جنگ بدر، پیامدهاي آن، ازدواج علی (ع) و فاطمه (س)، جنگ بنی قینقاع، علت وقوع
و نتیجه آن،

صفحه 189 از 274 درس ششم: جنگ بدر … تغییر مسیر تجاري قریش
ص: 178
جنگ سویق و در نهایت ضبط مال التجاره کاروان تجاري قریش به دست زید بن حارثه خواهیم پرداخت.
جنگ بدر
19 این بود که / 257 و واقدي 1 / جنگ بدر در سال دوم و نوزده ماه پس از هجرت واقع شد. علت وقوع آن بنابر نقل ابناسحاق 2
کاروان تجاري بسیار بزرگی از مکیان که تمامی قریش در مالالتجاره آن سهیم بودند به سرمایه پنجاه هزار دینار با هزار شتر همراه
چهل یا هفتاد تن از سران قریش مانند عمروعاص و مَخْرَمَۀ بن نوفل و به ریاست ابوسفیان بهسوي شام حرکت کرد. خبر حرکت
کاروان به رسول خدا رسید. حضرت براي تعقیب کاروان به ذيالعُشَ یره رفت ولی به آن دست نیافت. از اینرو مترصّ د بازگشت
کاروان بود تا آنکه مطّلع شد کاروان در حال بازگشت به مکه است. طلحۀ بن عبیدالله و سعید بن زید را پیشاپیش فرستاد تا اخبار
آن را گزارش دهند و به مسلمانان فرمود:
.« هذِهِ عِیرُ قُرَیْشٍ فِیها أَمْوالُهُمْ، فَاخْرُجُوا إِلَیْها لَعَلَّ الُله یُنْفِلُکُمُوها »
این کاروان قریش است که اموالشان در آن است، به سوي آنان بروید شاید خداوند غنیمتی به شما برساند.
گروه زیادي داوطلب خارج شدند، حتی برخی مانند سعد بن خَیثَمَه براي همراهی با رسول خدا (ص)، با پدرش قرعه زدند.
گروه زیادي هم شرکت نکردند، زیرا حضرت براي جنگ بیرون
درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 1
صفحه 190 از 274 جنگ بدر
ص: 179
20 گروهی از رفتن همراه پیامبر اکراه داشتند. / نرفت. بدین جهت بود که سرزنش و ملامت هم نشدند. البته به گفته واقدي 1
رسول خدا (ص) ابولُبابه را به جانشینی خود در امور سیاسی و اجتماعی و ابن اممکتوم را براي اقامه نماز جماعت در مدینه نصب
کرد. سپاه مدینه متشکل بود از سیصد و سیزده نفر مرد، هفتاد شتر که معمولًا دو، سه و یا چهار نفر به نوبت بر یک شتر سوار
میشدند، شش زره، هشت شمشیر و یک یا دو اسب. پیامبر (ص) روز دوشنبه هشتم یا دوازدهم ماه رمضان سال دوم هجرت راهی
سرزمین بدر شد. بدر نام چاهی بود که در بیست و پنج فرسخی شرق مدینه و در هشت فرسخی ساحل دریا قرار داشت. این منطقه
محل عبور کاروانهایی بود که از مکه به شام در تردّد بودند. در کنار این چاه سالی یک بار بازار صحرایی برپا میشد. حضرت در
منطقه سُقْیا سپاه خود را صفآرایی کرد و از آنان سان دید. در همین جا بود که عدهاي را مانند عبدالله بن عمر، اسامۀ بن زید، زید
بن ارْقَم و چند نفر دیگر را به لحاظ کم بودن سنشان به مدینه بازگرداند.
اطلاع قریش از حرکت پیامبر
ابوسفیان که گویا همان زمان که در شام بهسر میبرد شنیده بود مسلمانان قصد تعرض به کاروان و مصادره آن را دارند با احتیاط
28 عمروعاص گوید: وقت بازگشت به / تمام حرکت کرد و از این بیم داشت که هر لحظه به کاروان حمله شود. به روایت واقدي 1
مکه در شهر مَعان مردي از قبیله جُ ذام به ما گفت هنگام رفتن شما به شام محمد قصد حمله به کاروان را داشت و یک ماه منتظر
ماند و سپس به یثرب

صفحه 191 از 274 اطلاع قریش از حرکت پیامبر
ص: 180
بازگشت، هماکنون نیز چشم انتظار بازگشت شماست. ابوسفیان به تبوك که رسید ضَمْضَم بن عمرو غفاري را اجیر کرد و به مکه
فرستاد و دستور داد به قریش بگوید محمد و یارانش میخواهند به کاروان حمله کنند، براي نجات کاروان بسیج شوید.
ضَمْضَم غفاري طبق دستور ابوسفیان گوش شترش را برید و پیراهن خود را از پیش و پشت چاك زد و وارونه بر تن کرد و با این
اي قریشیان! اي فرزندان لُؤَي! کاروان کاروان! محمد » : هیئت وارد مکه شد و با فریاد بلند آرامش مکه را بر هم زد. او فریاد میزد
قریش با شنیدن فریادهاي ضَمْضَم در عرض دو و یا سه روز خود را آماده دفاع از کاروان کردند. «! متعرض آن شده، کمک کمک
البته در رفتن یک نوع دلهره و اکراه وجود داشت. با این حال ابوجهل که موافق رفتن بود فائق شد.
سرانجام سران قریش پس از کشمکشها و اختلافات زیاد با سپاهی متشکل از نهصد و پنجاه نفر نیرو و هفتصد شتر، یکصد اسب و
ششصد زره همراه کنیزکان رامشگر با ساز و آواز، دفزنان و هلهلهکنان به سوي سرزمین بدر حرکت کردند. کاروان قریش
نزدیک منطقه بدر رسید و یک شب در آنجا توقف کرد. ابوسفیان بسیار وحشتزده و مضطرب بود که مبادا مسلمانان به کاروان
شبیخون بزنند، او با رفتن به دهکده بدر و کسب اطلاع از مَجْ دِي بن عمرو جُهَنی از ورود مسلمانان باخبر گردید و بیدرنگ نزد
کاروان آمد و مسیر آن را به سوي دریاي سرخ تغییر داد و به سرعت از جانب ساحل حرکت کرد و بدر را در سمت چپ قرار داد.
آنگاه قیس بن امرئ القیس را نزد سپاه قریش فرستاد و دستور داد

صفحه 192 از 274 اطلاع قریش از حرکت پیامبر
ص: 181
به آنان بگوید بازگردید که کاروان نجات یافت.
قیس بهسوي سپاه قریش رفت و پیغام ابوسفیان را به آنان رساند. ولی ابوجهل نپذیرفت و گفت ما هرگز باز نخواهیم گشت. با
آنکه قریش چندان تمایلی به جنگ با پیامبر نداشت ولی به عللی ناگزیر از آن بود، چرا که اولًا میخواست از حمله عبدالله بن
جَحْش انتقام بگیرد و شکست خود را به نوعی جبران کند. ثانیاً بدون پاسخ ماندن حرکت مسلمانان براي حمله به کاروان تجاري
قریش حیثیت و وجهه آنان را خدشهدار میکرد. ثالثاً تداوم حیات اقتصادي مکیان در گرو امنیت مسیر کاروان تجاري آنان بود.
اخْنَس بن شَریق ثقفی که همپیمان بنیزُهْره بود به آنان گفت: خداوند کاروانتان را نجات داد و اموالتان را رها ساخت، بازگردید و
ترس آن را هم به گردن من بگذارید. بنیزُهْره که صد نفر بودند با شایع کردن اینکه اخْنَس را مار گزید از رفتن تعلل ورزیدند و
375 طالب بن / همگی از جُحْفَه به مکه بازگشتند. کنیزکان آوازهخوان را نیز از جُحْفَه به مکه بازگرداندند. به روایت کلینی 8
ابیطالب پسر بزرگ حضرت ابوطالب نیز که مسلمان بود و اسلام خود را پنهان میکرد و در دل پیرو دستور پیامبر (ص) بود و در
شعر خود به این نکته تعریض داشت، به لحاظ طعنه قریش که او را به هواخواهی پیامبر متهم کردند به مکه بازگشت.
رایزنی نظامی

صفحه 193 از 274 رایزنی نظامی
ص: 182
48 گویند: رسول خدا نیز با سپاه خود به سوي بدر آمد تا به ذَفْران رسید، در آنجا مطلع شد که / 266 و واقدي 1 / ابناسحاق 2
قریش با سپاهی گران براي دفاع از کاروان خود آمدهاند. سپاهیان خود را از این موضوع آگاه ساخت و با آنان درباره جنگ با
قریش به رایزنی پرداخت. ابوبکر و عمر مطالبی گفتند حاکی از اینکه جنگ به صلاح مسلمانان نیست و آنان آمادگی این کار را
ندارند.
گفتار آنان تلویحاً توصیه به عقبنشینی بود. رسول خدا به سخنان آنان اعتنایی نکرد و چیزي نفرمود. آنگاه مقداد با سخنان
شجاعانه خود رسول خدا را خوشحال کرد. او گفت: اي رسول خدا (ص) براي امتثال فرمان الهی حرکت کن ما همراه تو هستیم. به
خدا سوگند ما آنگونه که بنیاسرائیل به پیامبرشان گفتند تو و پروردگارت بروید بجنگید و ما در اینجا نشستهایم، نمیگوییم،
بلکه میگوییم: تو و پروردگارت بروید بجنگید همانا ما هم همراه شما میجنگیم. پیامبر مقداد را دعا کرد بعد فرمود:
.« أَشِیرُوا عَلَیَّ أَیُّهَا النَّاس »
اي مردم رأي خود را بگویید.
مقصود او انصار بود که تا به حال از آنان در حرکتهاي نظامی استفاده نکرده بود و نظرش این بود که انصار بر اساس تعهدات و
پیمانهاي خود در عقبه متعهد شده بودند امنیت رسول خدا (ص) را همانند امنیت جان خود و خانوادهشان در مدینه تأمین کنند، اما
اینکه در خارج از مدینه نیز همراه او بجنگند در پیمانها ذکر نشده بود.
سعد بن مُعاذ بزرگ طایفه اوس متوجه مقصود حضرت شد و گفت: من

صفحه 194 از 274 رایزنی نظامی
ص: 183
عرض کرد: همانا ما به تو ایمان آوردیم و .« آري » : از سوي انصار پاسخ میدهم. اي رسول خدا گویا مقصود شما ما هستیم؟ فرمود
به برکت خدا حرکت کنید » : میثاق اطاعت بستهایم. پس اي پیامبر خدا حرکت کن. حضرت خوشحال و مصمم بر نبرد شد و فرمود
و مژده باد شما را. همانا خدا دست یافتن بر یکی از این دو گروه (کاروان یا سپاه قریش) را به من وعده داده است. به خدا سوگند
.« گویی من هم اکنون کشتارگاه ایشان را میبینم
پیامبر پرچمهاي سهگانه جنگ را بست، زیرا از مدینه بدون پرچم بیرون آمده بود. رایت را به دست علی بن ابیطالب و پرچم
مهاجران را به مصعب بن عُمیر و پرچم انصار را به یکی از انصار داد. آنگاه از ذَفْران حرکت کرد و در شب جمعه هفدهم ماه
رمضان به سرزمین بدر رسید و در کنار تپهاي از رمل که قریش در آن سوي آن بودند اردو زد. آنگاه علی (ع)، زبیر، سعد وقاص،
و بَسْبَس بن عمرو را فرستاد تا از کنار آب بدر خبر بیاورند. آنان آمدند دو نفر از آبکشان قریش را دستگیر کردند و بقیه گریختند
و خبر ورود رسول خدا را به قریش دادند. با کسب اطلاع از آن دو نفر معلوم شد که قریش بین نهصد تا هزار نفرند.
سپس با پیشنهاد حُباب بن مُنذِر لشکر اسلام حرکت کرد و کنار نزدیکترین چاه به دشمن اردو زد و براي آنکه بتوانند به آسانی
از آب استفاده کنند حوضی ساختند. بین دو سپاه تنها یک تپه شنی فاصله بود. در آن شب به فرمان خداوند خواب بر مسلمانان
چیره گشت. باران نیز بدون آنکه مشکلی براي مسلمانان ایجاد کند نازل شد، زمین شنزار غیر قابل عبور را براي مسلمانان محکم
ساخت تا به راحتی رفت و آمد کنند

صفحه 195 از 274 رایزنی نظامی
ص: 184
و زیر پاي قریش را از زیادي آب غیرقابل عبور و مرور کرد.
داستان سایبان
49 سعد بن معاذ خدمت رسول خدا عرض کرد: سایبانی براي شما بسازیم و مرکبتان را / 272 و واقدي 1 / به روایت ابناسحاق 2
کنار آن آماده کنیم و شما داخل آن بمان. اگر خدا ما را پیروز کرد این همان چیزي است که ما میخواهیم و اگر به گونه دیگر
شد بر مرکب خود سوار میشوي و به مدینه نزد اقوام ما باز میگردي. پیامبر (ص) او را دعا کرد. سپس کنار چاههاي آب سایبانی
از شاخههاي نخل براي حضرت ساختند، پیامبر و ابوبکر داخل سایبان بودند و سعد بن معاذ کنار درِ سایبان نگهبانی میداد.
من از کار » : 118 گفته است / این مطلب از چند جهت مورد تردید واقع شده است. اولًا ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه 14
سایبان تعجب میکنم، از کجا آنان شاخه نخل داشتند که با آن سایبان بسازند و حال آنکه منطقه بدر سرزمین نخل نبود و آن
البته امروزه در سرزمین بدر نخل .« تعداد شاخه نخل هم که همراه مسلمانان بود آنقدر کم بود که به منزله سلاح بهشمار میآمد
وجود دارد. ثانیاً پیامبر که نباید از میدان جنگ فرار کند. ثالثاً این کار از ناحیه فرماندهی موجب سستی و تضعیف روحیه
جنگجویان میشود. رابعاً پیش از پیشنهاد سعد پیامبر بشارت داد که پیروزي از آن مسلمانان است. خامساً این داستان با آن مطلبی
چون روز بدر فرا رسید و » : 23 آن حضرت فرمود / که امیرالمؤمنین درباره رسول خدا نقل میکند سازگار نیست. به نقل ابن سعد 2
جنگ شروع

صفحه 196 از 274 داستان سایبان
ص: 185
.« شد ما به رسول خدا پناه بردیم و او از همه بیشتر سختیهاي جنگ را تحمل کرد و هیچ کس از وي به دشمن نزدیکتر نبود
سادساً مورخان از جمله طبرسی در اعلام الوري/ 169 نقل کردهاند که حضرت شمشیر به دست گرفت و با تلاوت آیه چهل و پنج
سوره قمر (سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ) بهزودي این جمع شکست خورند و واپس گریزند، به قلب دشمن حمله کرد. به نظر
میرسد اگر روایت سایبان صحیح باشد احتمالًا از آن به عنوان مقر فرماندهی استفاده میشده و پیامبر از آنجا سپاه اسلام را هدایت
میکرده است، همچنان که در جنگ بنی نضیر نیز اینگونه بود.
ارزیابی قریش از سپاه اسلام
274 گوید: مشرکان قریش عُمیر بن وَهْب را فرستادند تا توان رزمی نیروهاي اسلام را ارزیابی کند. او دو بار با اسب / ابن اسحاق 2
خود اطراف مسلمانان گشتی زد، بالا و پایین دره را به دقت بررسی کرد. آنگاه نزد قریش آمد و گفت: نه نیروي کمکی دارند و
نه کمین، سیصد نفر یا اندکی بیشتر هستند، همراه آنان هفتاد شتر و دو اسب است. سپس گفت: اي گروه قریش شترانی دیدم که با
خود مرگ حمل میکنند. پس ببینید صلاحتان چیست. سران قریش براي اطمینان خاطر و احتیاط ابواسامهجُشَمی را نیز فرستادند. او
هم پس از ارزیابی خویش سخنان عمیر را تأیید کرد.
63 گوید: حکیم بن حِزام نزد عُتبه آمد و گفت: اي ابوالولید تو بزرگ و سرور قریشی و قریش از تو اطاعت میکند، / واقدي 1

صفحه 197 از 274 ارزیابی قریش از سپاه اسلام
ص: 186
میخواهی تا ابد از تو به نیکی یاد کنند؟ پرسید چه باید کرد؟ گفت خونبهاي عمرو بن حَضْ رَمی همپیمان خود و قیمت کالایی را
که محمد در روز نَخْلَه گرفته است برعهده گیر و مردم را بازگردان، شما جز این خونبها و قیمت کالا چیز دیگري از محمد
نمیخواهید. عُتبه پذیرفت بر شتر خود سوار شد و میان مشرکان رفت و گفت اي قوم از من اطاعت کنید و با این مرد و یارانش
نجنگید و گناه و ترس آن را هم بر گردن من بگذارید. گروهی از اینان خویشاوند شما هستند.
ابوجهل خطاب به مردم گفت عتبه چنین میگوید چون پسرش همراه محمد است و محمد نیز پسرعموي اوست، او نمیخواهد پسر
و پسرعمویش کشته شوند. آنگاه نزد عامر بن حَضْ رَمی آمد و او را تحریک کرد تا به خونخواهی برادرش قیام کند. عامر خود را
برهنه کرد و خاك بر سر خویش پاشید و فریاد زد: واعَمْراه واعَمْراه! ابوجهل به عُمیر گفت مردم را بشوران. آنگاه خودش آهنگ
مسلمانان کرد و به آنان حملهور شد. حکیم بن حِزام باز هم کوشید تا جنگ آغاز نشود، ولی نتیجهاي نداد. سرانجام عتبه را هم
تعصب فرا گرفت و پیاده در حالیکه برادرش شیبه و فرزندش ولید او را همراهی میکردند آماده پیکار شد.
آغاز نبرد
عتبه مسلمانان را براي مبارزه فرا خواند. در این لحظه خوابی سبک پیامبر را فرا گرفت. قبلًا فرموده بود تا اجازه ندادم نجنگید و اگر
به شما حمله کردند فقط تیربارانشان کنید، شمشیر نکشید مگر اینکه شما را محاصره کنند. در همین خواب بود که خداوند تعداد
کفار را به پیامبر

صفحه 198 از 274 آغاز نبرد
ص: 187
279 گوید: حضرت دستهایش را به دعا گشود و فرمود: / کم نشان داد. ابن اسحاق 2
.« اللّهُمَّ إِنْ تَهْلِکَ هذِهِ الْعِصابَۀُ الْیَوْمَ لا تُعْبَدْ »
بار خدایا اگر امروز این گروه کشته شوند دیگر در روي زمین پرستش نمیشوي.
276 اسْوَد بن عبدالاسد مخزومی برادر ابوسَلَمَه که مردي بدخو و گستاخ بود نزدیک حوض آب مسلمانان / به روایت ابن اسحاق 2
آمد و گفت با خدا عهد میکنم که از حوض ایشان آب بنوشم یا آن را ویران کنم و یا در این راه کشته شوم. حمزه از سپاه بیرون
آمد و با ضربتی یک پاي او را قطع کرد. اسود خود را در حوض افکند تا با پاي دیگرش آن را خراب کند و از آب آن بنوشد ولی
حمزه او را در میان حوض به قتل رساند. در این وقت عتبه، شیبه و ولید از سپاه قریش خارج شدند و طبق رسم عرب هماورد
طلبیدند. سه تن از جوانان انصار معاذ، معوّذ و عوف پسران عَفْرا به نبرد آنان آمدند. همینکه خود را معرفی کردند جنگجویان
قریش گفتند ما با شما نمیجنگیم. سپس فریاد برآوردند اي محمد همتایان ما را از خویشاوندانمان به جنگ ما بفرست. رسول خدا
به عُبیده و حمزه و علی فرمود: برخیزید. این سه نفر در مقابل سه نفر از مشرکان قرار گرفتند و هنگامی که خود را معرفی کردند
عتبه و همراهانش گفتند: آري شما همتایانی بزرگوارید. امیرالمؤمنین با ولید، حمزه با عتبه و عبیده با شیبه به نبرد پرداختند. علی و
حمزه بیدرنگ هماوردان خود را از پاي درآوردند ولی شیبه با ضربتی یک پاي عُبیده را قطع کرد آنگاه علی و حمزه به یاري
عبیده شتافتند و شیبه را کشتند.

صفحه 199 از 274 آغاز نبرد
ص: 188
81 رسول خدا مشتی سنگریزه برداشت و به سوي کافران پاشید و فرمود: / به روایت واقدي 1
.«! شاهَتِ الْوُجُوه! أَللَّهُمَّ ارْعَبْ قُلُوبَهُمْ وَ زَلْزِلْ أَقْدامَهُمْ »
صورتهایتان زشت باد! بار خدایا دلهايشان را پر از بیم کن و گامهايشان را بلرزان.
آنگاه دشمنان خدا پا به فرار گذاشتند. مسلمانان هم آنان را تعقیب کرده و میکشتند و اسیر میگرفتند. هیچیک از آنان نبود جز
آنکه چشم و صورتش پر از خاك شده بود و نمیدانست به کدام طرف فرار کند. در این حال مؤمنان و فرشتگان با آنان نبرد
میکردند.
فروپاشی سپاه قریش
پیامبر (ص) ابوجهل را فرعون این امت نامیده بود و همو بود که به اتفاق عتبه در جنگ بدر نقش فرماندهی کل را ایفا میکرد.
86 گوید: هنگامی که عدهاي از مشرکان کشته شدند بنیمخزوم ابوجهل را در میان گرفتند و نمیگذاشتند کسی به او / واقدي 1
دسترسی پیدا کند، لباسهایش را به تن چند نفر که حاضر شدند خود را فداي او کنند پوشاندند، آن چند نفر نیز به دست حضرت
علی و حمزه کشته شدند.
معاذ بن عمرو بن جَمُوح ابوجهل را دید و تصمیم گرفت او را بکشد و با یک ضربت پایش را قطع کرد. در این حال معوّذ بن عَفْرا
ضربتی دیگر زد و او را نقش بر زمین ساخت. در پایان جنگ پیامبر دستور داد ابوجهل را بیابند. عبدالله بن مسعود او را در حالی که
رمقی در بدن داشت

صفحه 200 از 274 فروپاشی سپاه قریش
ص: 189
ي
افت و سر وي را جدا کرد و آورد. رسول خدا (ص) از دیدن سر ابوجهل بسیار خوشحال شد و خداي را سپاس گفت.
با کشته شدن ابوجهل سپاه قریش نظم خود را به طور کامل از دست داد و دیگر هیچ امیدي براي جمعآوري و بازسازي آن نبود.
بدین سان سپاه قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر نزدیک ظهر رو به هزیمت گذاشت و به طوري شیرازهاش از هم گسست که
برخی در بیابانها سرگردان شده و از بیراهه بهسوي مکه گریختند. هنگام ظهر جنگ پایان یافت، آنگاه به دستور رسول خدا (ص)
کشتگان قریش را داخل چاههاي متروکه بدر ریختند و آنها را پر کردند.
145 در جنگ بدر چهارده تن از مسلمانان، هشت نفر از انصار و شش نفر از مهاجران به / 364 و واقدي 1 / به نقل ابن اسحاق 2
شهادت رسیدند.
غنایم و سرنوشت اسیران
102 گوید: در جنگ بدر یک صد و پنجاه شتر، ده اسب، مقداري سلاح، پوست و لباس به غنیمت گرفته شد. این علاوه / واقدي 1
بر وسایل شخصی بود که گروهی از مجاهدان از کشتن کفار به دست آورده بودند. اسرا نیز جزء غنایم به شمار میآمدند. بر سر
تقسیم غنیمت اختلاف شد. آیه اول سوره انفال که میفرماید: (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الَأنْفَالِ) از تو درباره غنایم میپرسند، اشاره به همین
اختلاف دارد. رسول خدا ابتدا از تقسیم غنایم خودداري کرد و عبدالله بن کعب مازنی را بر آنها

صفحه 201 از 274 غنایم و سرنوشت اسیران
ص: 190
گماشت. سپس در درّه سَیر آنها را بین مجاهدان به تساوي تقسیم کرد. هر نفر یک سهم و هر اسب دو سهم و سهامی نیز براي
چند نفر که نتوانسته بودند شرکت کنند جدا کرد، از جمله جعفر بن ابیطالب (ع) که در حبشه بهسر میبرد.
114 رسول خدا (ص) عبدالله بن رَواحه و زید بن حارثه را به مدینه فرستاد تا پیشاپیش مژده پیروزي سپاه اسلام / به روایت واقدي 1
را به مردم برسانند. عبدالله و زید در روز یکشنبه نوزدهم ماه رمضان داخل مدینه شدند. در این هنگام مردم از دفن رقیه دختر پیامبر
باز میگشتند. زید بن حارثه بخش بالاي مدینه را مطلع ساخت و عبدالله بن رواحه بخش پایین شهر را. این پیروزي غیرمترقبه براي
مردم مدینه باورکردنی نبود.
رسول خدا پس از سه روز توقف در سرزمین بدر راهی مدینه شد، به شهر که رسید اسیران قریش را بین اصحاب خود تقسیم کرد و
300 ابوعزیز بن عُمیر برادر مُصعب بن عُمیر گوید: من نزد / سفارش نمود با آنان به نیکی رفتار کنند. به روایت ابن اسحاق 2
طایفهاي از انصار بودم که مرا از بدر آورده بودند، هنگام خوردن غذا که فرا میرسید با آنکه نان خیلی کم بود به من نان
میدادند و خودشان خرما میخوردند.
107 از امیرالمؤمنین نقل میکند که جبرئیل / برخی از صحابه به کشتن اسیران و برخی دیگر به آزادي آنان رأي دادند. واقدي 1
پیامبر را در این امر مخیر گذاشت. حضرت آزادي آنان را انتخاب کرد و به تناسب وضع مالی اسیران قریش سر بهاي آنان را نفري
هزار تا چهار هزار درهم تعیین کرد. بیشتر آنان از جمله عباس عموي پیامبر، فِدْیه پرداختند و آزاد

صفحه 202 از 274 غنایم و سرنوشت اسیران
ص: 191
شدند. عدهاي را هم که تمکن مالی نداشتند، ولی باسواد بودند دستور داد تا هرکدام ده پسر بچه از فرزندان انصار را بهطور کامل
خواندن و نوشتن بیاموزند و سپس آزاد شوند. یکی دو نفر هم بدون فدیه آزاد شدند. ابوالعاص بن ربیع داماد پیامبر نیز جزء اسیران
بود، زینب دختر رسول خدا گردنبندي را که حضرت خدیجه شب زفاف به او بخشیده بود، براي آزادي همسرش فرستاد. پیامبر
(ص) با دیدن گردنبند به یاد خدیجه افتاد و سخت متأثر شد. آنگاه با صلاحدید مسلمانان ابوالعاص را بدون فدیه آزاد کرد و
گردنبند را که یادگار خدیجه بود به زینب بازگرداند.
/ به خوبی روشن نیست که آیا فدیه اسیران متعلق به کل رزمندگان بود و یا از آنِ کسانی بود که آنان را اسیر کرده بودند. واقدي 1
98 نخست میگوید: رسول خدا در آغاز جنگ فرمود:
.« مَن أَسِرَ أَسِیراً فَلَهُ کَذا وَ کَذا »
هر کس اسیري بگیرد پس براي او چنین و چنان است.
99 مینویسد: منادي پیامبر ندا داد: / آنگاه در 1
.« مَن أَسِرَ أَسِیراً فَهُوَ لَهُ »
هر کس اسیري بگیرد از آن خود اوست.
140 نقل میکند مصعب بن عمیر به مُحرز بن نَضْ لَه که برادرش ابو عزیز بن عمیر را اسیر کرده بود گفت محکم / و نیز واقدي 1
نگهدارش که در مکه مادر ثروتمندي دارد!
143 مقداد نیز که نَضْر بن حارث را اسیر کرده / به روایت بلاذري 1

صفحه 203 از 274 غنایم و سرنوشت اسیران
ص: 192
بود وقتی پیامبر خواست نَضْر را بکشد، گفت این اسیر من است.
280 نیز در ضمن بیان اسیران بنیمُصْ طَلِق میگوید: اسیران بدر متعلق به اسیرکنندگان بود. شواهدي نیز دلالت دارد بر / حلبی 2
اینکه فدیه اسیران متعلق به کلیه مجاهدان بوده است. از جمله آزاد شدگان بدون فدیه ابوالعاص است که با کسب رضایت کلیه
مجاهدان صورت گرفت، نه با جلب رضایت عبدالله جبیر یا خِراش بن صِ مَّه که او را اسیر کرده بودند. یا اینکه عمرو بن ابیسفیان
را علی (ع) اسیر کرد، اما با قرعه در سهم پیامبر (ص) قرار گرفت. نیز درباره سرنوشت اسیران نقل شده است که پس از مشورت
برخی پیشنهاد کردند که فدیه آنان را میگیریم و با آن سپاه اسلام را بر ضد دشمنان تجهیز و تقویت میکنیم. براي اطلاع بیشتر
رجوع شود به کتاب سرنوشت اسیر در اسلام.
300 گوید: حَیسُمان بن عبدالله خزاعی نخستین کسی بود که خبر شکست قریش را به مکه برد. قریش از او پرسیدند / ابن اسحاق 2
چه خبر؟ گفت: عتبۀ بن ربیعه، شیبۀ بن ربیعه، ابوجهل، امیۀ بن خَلَف، زَمْعَۀ بن اسود، نُبیه و مُنبِّه پسران حجّاج، ابوالبَخْتَري کشته
شدند! چون اینان همه از سران و بزرگان قریش بودند مکیان گمان کردند حَیسُمان دیوانه شده است. ابولهب با شنیدن این خبر از
شدت رنج و غصه بیش از هفت روز زنده نماند و درگذشت.
حضور فرشتگان در بدر
من در جنگ بدر در حال آب کشیدن از چاه بودم که سه مرتبه باد » : 55 نقل میکند که علی (ع) فرمود / بیهقی در دلائل النبوه 3
بسیار

صفحه 204 از 274 حضور فرشتگان در بدر
ص: 193
شدیدي وزید که تا آن روز مانندش را ندیده بودم؛ اولی جبرئیل بود با هزار فرشته نزد رسول خدا فرود آمد، دومی میکائیل بود با
علامه مجلسی در بحار الانوار .« هزار فرشته در جناح راست و سومی اسرافیل بود با هزار فرشته در جناح چپ آن حضرت فرود آمد
306 نقل میکند که سه بار وزیدن باد شدید سلام کردن این سه گروه به امیرالمؤمنین بود. /17
قطعاً روز بدر فرشتگان به یاري پیامبر و مسلمانان شتافتند، در این هیچگونه شکی نیست، قرآن در سورة آلعمران و انفال به این
مطلب تصریح دارد، اما کیفیت آن تا اندازهاي مبهم است. در این باره که آیا فرشتگان کسی را کشتند نیز اختلاف است. برخی
گفتهاند فرشتگان افرادي را نیز کشتهاند و اصولًا فرشتگان فقط در جنگ بدر جنگیدند. بعضی دیگر میگویند فرشتگان کسی را
نکشتند، حضور و نقش آنان فقط براي تقویت روحیه مسلمانان و ایجاد رعب و وحشت در دل کفار بوده است و همین نظریه
صحیح است، زیرا قاتل هر یک از هفتاد کشته قریش نام برده شده و بین مسلمانان مشخص و معلوم بوده است.
نقش علی در پیروزي بدر
نقش امیرالمؤمنین (ع) در جنگ بدر بسیار مؤثر و سرنوشتساز بود. بخش عمده بار سنگین نظامی و عملیاتی جنگ برعهده آن
حضرت و عمویش حمزه بود. بهترین دلیل بر اینکه قسمت اعظم پیروزي جنگ بدر مرهون رشادتهاي فرزند ابوطالب بوده این
است که نیمی از کشتههاي قریش فقط به دست باکفایت او کشته شدند. شیخ مفید در ارشاد/ 140 نوشته است: شیعه و سنی اتفاق
دارند که سی و شش نفر از

صفحه 205 از 274 نقش علی در پیروزي بدر
ص: 194
82 گوید: گفته شده چهل و چند نفر را او به قتل / قهرمانان و سران شرك را علی (ع) به تنهایی کشت. ابنشهر آشوب در مناقب 2
رساند. البته این غیر از آن تعدادي است که آن حضرت در کشتن آنان شرکت داشته است.
شجاعت شگفتانگیز و نقش محوري او در نابود ساختن سران شرك از همان ابتداي جنگ براي همه مشهود بود و دوست و
دشمن به آن اعتراف کردند تا آنجا که به روایت شیخ مفید/ 42 اسید بن ابیایاس با اشعار خود مشرکان را بر کشتن آن بزرگوار
تحریض میکرد، که یکی از آنها این است:
هذَا ابْنُ فاطِمَۀَ الَّذِي أَفْناکُمُ ذَبْحاً وَ یَمْشِی سالِماً لَمْ یُذْبَحِ

صفحه 206 از 274 نقش علی در پیروزي بدر
ص: 195
این پسر فاطمه است که با سر بریدن شما را نابود کرد و حال آنکه تندرست و سالم راه میرود و کشته نمیشود.
شیخ مفید/ 56 گوید: یکی از شعراي بنیعامر در پاسخ حسان بن ثابت گفته است شما ما را نکشتید، بلکه شما به شمشیرهاي
بنیهاشم افتخار میکنید، یک بیت او چنین است:
فَجَالَ عَلِیٌّ جَوْلَۀً هاشِمِیَّۀً فَدَمَّرَهُمْ لَمّا عَتَوْا وَ تَکَبَّرُوا
پس علی حملهاي هاشمی کرد و آنان را در هنگامی که سرکشی کردند و تکبر ورزیدند نابود ساخت.
جنگ بدر از دیدگاه قرآن
322 میگوید: تمامی سوره انفال پس از جنگ بدر نازل شد. ابتدا اختلاف مسلمانان را حل کرد و فرمود غنایم و / ابناسحاق 2
انفال از آن خدا

صفحه 207 از 274 جنگ بدر از دیدگاه قرآن
ص: 196
و رسول اوست. سپس ضعف مسلمانان را از نظر نیرو و سلاح گوشزد کرد و فرمود ما هزار فرشته صف کشیده به کمک شما
فرستادیم که باعث قوّت قلب شما و وحشت کفار شدند. همچنین باران رحمت برایتان فرستادیم و نیز میگوید ما کفار را در نظر
شما کم جلوه دادیم و شما را نیز در نظر کفار کم نشان دادیم تا کاري را که خدا مقرر کرده بود انجام شود. نیز فرمود اگر شما
ثابتقدم باشید یک نفر شما میتواند با ده نفر، بیست نفر شما با دویست نفر و صد نفر شما با هزار نفر بجنگد.
همچنین خداوند مسلمانان را از این جهت که در جنگ بدر برخی از دشمنان را نمیکشتند و به فکر اسیر کردن آنان بودند تا از
این راه مالی به دست آورند سرزنش کرد و فرمود کسی حق ندارد در حین جنگ اسیر بگیرد. بسیاري از آداب جنگ و مسائل
مربوط به آن و اینکه تمامی نیرو و توان از خداوند است و نهایتاً کلیه کارها به دست اوست در این سوره بیان شده است.
پیامدهاي جنگ بدر
جنگ بدر نخستین و مهمترین درگیري تمام عیاري بود که میان مسلمانان و قریش درگرفت، خداوند به سبب این جنگ مسلمانان
121 خبر پیروزي / 121 و کلینی 2 / را عزیز و سربلند کرد و کفار قریش را خوار و ذلیل و سرشکسته ساخت. به روایت واقدي 1
مسلمانان از جزیرةالعرب فراتر رفت و به کشور حبشه نیز رسید، نجاشی شهریار حبشه خبر پیروزي پیامبر و مسلمانان را به جعفر (ع)
رساند و از این حادثه اظهار مسرت نمود. روحیه مسلمانان مدینه و قبایل اطراف تقویت شد و دانستند

صفحه 208 از 274 پیامدهاي جنگ بدر
ص: 197
که با قدرت ایمان میتوان بر دشمن بسیار قوي چیره شد. قریش نیز به هراس افتاد و متوجه شد که کار پیامبر و مسلمانان را نباید
آسان پنداشت، چرا که پیامبر به کمک یک عده کشاورز یثرب سران آزموده قریش را به خاك مذلت افکند و راه تجارت و
بازرگانی آنان را دچار خطر جدي و مختل کرد. از اینرو به روایت الدرر/ 131 ابتدا به فکر انتقام افتادند و هیئتی را به ریاست
عمروعاص براي بازگرداندن جعفر بن ابیطالب و مهاجران به حبشه فرستادند تا آنان را در قبال کشتههاي بدر به قتل برسانند. اما
نجاشی این بار نیز به سخنانشان اعتنایی نکرد و آنان سرافکنده به مکه بازگشتند. آنگاه سران قریش در فکر تدارك جنگی بس
سخت برآمدند که طی آن پیامبر و مسلمانان را از پاي درآورند و براي همیشه آسودهخاطر شوند و از این به بعد بود که با کشته
شدن ابوجهل و عتبه ریاست کفار قریش به ابوسفیان رسید.
آري، پیروزي پیامبر و مسلمانان در جنگ بدر که به هیچ وجه انتظارش نمیرفت، بر یهودیان و عدهاي از مشرکان و منافقان مدینه
نیز گران آمد. آنان براي جلوگیري از رشد و گسترش اسلام تبلیغات وسیعی را بر ضد رسول خدا به راه انداختند. در رأس اینان
کعب بن اشرف قرار داشت که از طرف مادر یهودي بود. کعب با شنیدن خبر پیروزي پیامبر و دیدن اسیران قریش در حال ذلت و
خواري برآشفت و به هواداران خود گفت: واي بر شما! امروز دیگر زیر زمین براي شما بهتر از روي آن است. او صریحا در اشعار
خود از پیامبر بدگویی میکرد. کعب به مکه رفت و با سرودن اشعاري در رثاي کشتگان بدر قریش را بر ضد حضرت

صفحه 209 از 274 پیامدهاي جنگ بدر
ص: 198
شوراند. فتنهانگیزي، تبلیغات سوء و حرمتشکنی اخلالگران آرامش مدینه را در معرض خطر قرار داد. رسول خدا به ناچار با آنان
برخورد جدي کرد، تعدادي را سرکوب و گروهی را به هلاکت رساند.
شکست قریش در بدر همچنین بر نگرانی اعراب و قبایلی که در اطراف مدینه میزیستند افزود، زیرا آنان دیدند مسلمانانی که
تعدادي از ایشان در مدینه غریب بودند و هیچگونه امکاناتی نداشتند، ضربه مهلکی بر پیکر قریش وارد کردند. اعراب به جاي
آنکه به حقانیت اسلام و پیامبر پی برند و مسلمان شوند، به کارشکنی و غارت و راهزنی پرداختند. رسول خدا در غزوههاي
بنیسُلیم، ذيأمَرّ و قَرْقَرَةُ الْکُدْر به سرکوبی آنان پرداخت.
ازدواج امیرالمؤمنین (ع)
در ماه رمضان سال دوم هجرت امیرالمؤمنین (ع) در حالی که بیست و پنج سال داشت با حضرت زهرا (س) که بنا بر قول مشهور
بین علماي شیعه نه ساله بود ازدواج کرد. قبل از علی (ع) عدهاي درخواست ازدواج با آن حضرت را نموده بودند ولی پیامبر
361 به فرمان خدا که فرمود: / نپذیرفته و فرموده بود منتظر فرمان الهی هستم. آنگاه طبق نقل بحار الانوار 36
.« زَوِّجِ النُّورَ مِنَ النُّور »
نور را به تزویج نور درآور.
فاطمه (س) را به علی تزویج نمود. آري، خداوند فاطمه را به نکاح علی درآورد و عقد آنان در آسمانها در حضور فرشتگان بسته
شد. حضرت زهرا چند ماهی عقد بسته بود سپس در ماه ذيالحجه همان سال

صفحه 210 از 274 ازدواج امیرالمؤمنین (ع)
ص: 199
طی یک جشن عروسی به خانه علی (ع) رفت.
جنگ بنیقینقاع
176 یهود بنیقَینُقاع نیز پس از جنگ بدر به دشمنی و ستیزهجویی با پیامبر خدا برخاستند. / 50 و واقدي 1 / به روایت ابناسحاق 3
آنان که عموما شغلشان زرگري و صنعتگري بود پیمان بسته بودند که بر ضد پیامبر اقدامی نکنند با این حال پیمان خود را زیر پا
گذاشته و به اخلالگري پرداختند.
اي جماعت یهود شما میدانید » : رسول خدا (ص) نخست یهود بنیقینقاع را جمع و موعظه و نصیحت کرد و خطاب به آنان فرمود
.« که من فرستاده خدا هستم، پس قبل از آنکه خداوند بلایی را که بر سر قریش فرود آورد بر سر شما فرود آورد مسلمان شوید
آنان در پاسخ گفتند: پیروزي بر آنان تو را مغرور نکند، همانا تو بر گروهی نادان چیره شدي. به خدا سوگند ما مرد جنگیم، اگر با
ما جنگ کنی خواهی دانست که با کسی چون ما جنگ نکردهاي.
در همین ایام روزي یک زن مسلمان از انصار به بازار بنیقینقاع رفت و نزد زرگري نشست تا زیورآلات بخرد. زن مسلمان صورت
خود را بهطور کامل از نامحرم پوشانده بود. یهودیان درصدد برآمدند تا چهرهاش را بنگرند اما او همچنان صورت خود را پوشیده
نگهداشت. یکی از یهودیان دامن او را از پشت با خاري به بالاي لباسش گره زد. هنگامی که زن از جا برخاست قسمتی از بدنش
نمایان شد، یهودیان خندیدند و او را مسخره کردند. زن بیگناه تا متوجه این کار زشت شد

صفحه 211 از 274 جنگ بنیقینقاع
ص: 200
فریاد کشید!
یک نفر از مسلمانان که این صحنه تأثرانگیز و ناجوانمردانه را دید غیرتش به جوش آمد و به دفاع از زن مظلوم پرداخت و
بیدرنگ آن مرد یهودي را کشت. یهودیان نیز دستهجمعی بر سر آن مسلمان ریختند و او را به قتل رساندند. دیگر مسلمانان نیز به
طرفداري از همکیش خود برخاستند و در نتیجه آشوب برپا شد. آنگاه یهودیان در دژ خود سنگر گرفته و اعلام جنگ کردند.
رسول خدا (ص) با سپاهی از مسلمانان دژ آنان را به مدت پانزده روز محاصره کرد. یهودیان سرانجام تسلیم شدند. عبدالله بن ابَی
رئیس منافقان که با یهود بنیقینقاع همپیمان بود وساطت نمود و حضرت با اصرار بیش از حد او از کشتن آنان صرفنظر نمود ولی
اموال و سلاحشان را مصادره و خودشان را از مدینه اخراج کرد. کار ضبط اموال و سلاح آنان زیر نظر عُبادة بن صامت که از
همپیمانانشان بود انجام گرفت. یهودیان به ناچار از مدینه کوچ کردند و در سرزمین اذْرِعات شام ساکن شدند. درمورد تعداد
یهودیان بنیقینقاع مورخان چیزي ننوشتهاند جز مسعودي در التنبیه و الاشراف/ 206 که تعداد مردانشان را چهارصد نفر نوشته است.
جنگ سویق
47 ابوسفیان پس از جنگ بدر نذر و عهد نموده و سوگند یاد کرده بود تا با محمد جنگ نکند، غسل / به روایت ابناسحاق 3
181 روغن زدن بر سر خویش را تا هنگام گرفتن انتقام خونکشتگان قریش حرام کرده بود. / جنابت انجام ندهد و به گفته واقدي 1
بنابراین در ذيالحجه

صفحه 212 از 274 جنگ سویق
ص: 201
سال دوم هجرت با دویست یا به قولی چهل نفر حرکت کرد و به مدینه آمد. شبانه به در خانه حُیی بن اخْطَب یهودي رفت، او در را
به رویش باز نکرد. نزد سَلّام بن مِشْکَم رفت. سَلّام ابوسفیان را پذیرفت و از او میزبانی کرد و اخبار پیغمبر و یاران آن حضرت را در
اختیار وي نهاد. ابوسفیان سحرگاه از خانه سَلّام بن مِشْکَم بیرون آمد، در منطقه عُریض در نزدیک مدینه مردي از انصار را که
همراه کارگرش کار میکرد کشت و دو خانه و یک مزرعه را نیز به آتش کشید و با این کار سوگند و نذر خود را انجام شده
پنداشت و چون بیم آن داشت که مسلمانان او را تعقیب کنند به سوي مکه گریخت. پیامبر به تعقیب آنان پرداخت. ابوسفیان و
همراهانش براي آنکه سبکبار شوند و سریع راه بپیمایند کیسههاي سویق (آرد) خود را که خوراك معمولی آنان بود انداختند و
گریختند. مسلمانان آن کیسهها را جمع کردند و به همین مناسبت این غزوه را جنگ سویق مینامند.
تغییر مسیر تجاري قریش
راه تجاري ساحل دریاي سرخ براي قریش ناامن شده بود و دیگر نمیتوانستند آسوده خاطر از این راه براي تجارت به شام بروند.
197 گفت: محمد و یارانش راه تجارت / صفوان بن امیه که پدرش در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شده بود به نقل واقدي 1
ما را بستهاند، ما نمیدانیم با اصحاب او چه کار کنیم. اسْوَد بن مطّلب پیشنهاد کرد راه ساحل را ترك کنند و از راه عراق به شام
بروند. فُرات بن حَیان عِجْلی را به عنوان راهنما انتخاب کردند. ابوزَمْعَه صفوان را با اموال زیادي معادل

صفحه 213 از 274 تغییر مسیر تجاري قریش
ص: 202
/ سی هزار درهم همراه عبدالله بن ابیربیعه و حُویطب بن عبدالعزّي و گروهی از مردان قریش راهی شام کرد. به روایت ابناسحاق 3
53 ابوسفیان نیز همراه کاروان بود.
از طریق نُعیم بن مسعود اشْجَعی خبر حرکت کاروان در مدینه پخش شد. پیامبر زید بن حارثه را با صد نفر بهسوي آنان فرستاد و
این نخستین سریهاي بود که زید بن حارثه به امیري آن منصوب شد. زید بن حارثه در قَرَدَه به کاروان قریش رسید، بزرگان قریش
فرار کردند و یک یا دو نفر اسیر شدند. آنگاه زید مالالتجاره کاروان را به مدینه آورد. حضرت خمس آن را برداشت و بقیه را
بین لشکریان تقسیم کرد. صفوان به مکه بازگشت و این امر بر کینهتوزي او افزود. صفوان و دیگر سران شرك مصمم شدند تا از
پیامبر انتقام بگیرند.
خلاصه درس
جنگ بدر: جنگ بدر در سال دوم هجرت نوزده ماه پس از هجرت واقع شد. علت وقوع آن این بود که مسلمانان به قصد مصادره
اموال کاروان تجاري قریش به بدر رفته بودند ولی کاروانیان فرار کردند و بین مسلمانان و مشرکان که از مکه به یاري کاروان
آمده بودند نبردي درگرفت و بسیاري از سران کفر از جمله ابوجهل، عتبه، شیبه و امیه به هلاکت رسیدند و تعدادي نیز به اسارت
مسلمانان درآمدند.
نقش امیرالمؤمنین در جنگ بدر بسیار مؤثر و سرنوشتساز بود. بخش عمده بار سنگین نظامی و عملیاتی جنگ بر عهده آن
حضرت و عمویش حمزه بود.

صفحه 214 از 274 خلاصه درس
ص: 203
بخش زیادي از سوره انفال درباره جنگ بدر نازل شد.
پیروزي پیامبر و مسلمانان در جنگ بدر که به هیچ وجه انتظارش نمیرفت، بر یهودیان و عدهاي از مشرکان و منافقان مدینه نیز
گران آمد.
شکست قریش در بدر همچنین بر نگرانی اعراب و قبایلی که در اطراف مدینه میزیستند افزود.
در ماه رمضان سال دوم هجرت امیرالمؤمنین (ع) در حالی که بیست و پنج سال داشت با حضرت زهرا (س) که بنا بر قول مشهور
علماي شیعه نه ساله بود ازدواج کرد.
جنگ بنی قینقاع: از جمله وقایع دیگر در این زمان جنگ با یهود بنیقینقاع بود که نهایتاً پس از پانزده روز محاصره سرانجام
یهودیان تسلیم شدند.
جنگ سویق: این جنگ و نیز مصادره مال التجاره قریش در قَرَدَه که از مسیر عراق عازم شام بود، به فرماندهی زید بن حارثه از
وقایع دیگر این ایام به حساب میآید.
خود آزمایی
1. جنگ بدر به چه علت و در چه تاریخی رخ داد؟
2. نقش حضرت علی (ع) را در پیروزي جنگ بدر توضیح دهید.
3. جنگ بدر را از دیدگاه قرآن بررسی کنید.
4. پیامدهاي جنگ بدر چه بود؟
5. چگونگی ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت زهرا (س) را شرح

صفحه 215 از 274 خود آزمایی
ص: 204
دهید.
6. علت وقوع جنگ بنی قینقاع چه بود؟
7. داستان جنگ سویق چه بود؟

صفحه 216 از 274 خود آزمایی
ص: 205
درس هفتم: جنگ